در این بخش سعی شده است به صورت جزئی به مقوله دین پیشرفت علم و دانش و نقش آن در زندگی و به دلایل مختصر پذیرش دین اسلام پرداخت شده است
«دین» در اصطلاح مجموعه «عقاید»، «اخلاق»، «قوانین» و «مقررات»ى است که براى اداره امور جامعه انسانى و پرورش انسانها میباشد؛ لذا هماهنگى قوانین و مقررات آن با نیاز واقعى جامعه و مناسبت آن با تحوّلات اجتماع و مطابقت آن با سرشت و سیر جوهر انسان، میزان حق بودن آن است و چون قافله انسانیت جزئى از اجزاى منسجم جهان است که به اندازه خود در آن اثر گذاشته و از آن اثر میپذیرد؛ از اینرو تنها کسى میتواند انسان را رهبرى کند که او را به خوبى بشناسد و از رابطه او با جهان آفرینش با خبر باشد و آنکس جز ذات اقدس الهى کسى نیست؛ از اینرو دین حق دینى است که عقاید، اخلاق، قوانین و مقررات آن از طرف خداوند نازل شده باشد.
شاکله دین
دین آسمانى به طور کلى از دو بخش اعتقادى و عملى مرکب میباشد. بخش اعتقادى، یک رشته اعتقادات اساسى و واقع بینیهاست که باید انسان پایه زندگى خود را بر روى آنها گذارد و آنها سه اصل کلى: توحید، نبوت و معاد هستند که با اختلال یکى از آنها پیروى دین صورت نبندد. بخش عملى، یک رشته وظایف اخلاقى و عملى است که مشتمل است بر وظایفى که انسان نسبت به پیشگاه خداى جهان و وظایفى که انسان در برابر جامعه بشرى دارد، و از اینجاست که وظایف فرعى که در شرایع آسمانى براى انسان تنظیم شده بر دو گونه است: اخلاق و اعمال و هر یک از آنها نیز بر دو قسم است: قسمتى اخلاق و اعمالى است که به پیشگاه خداوندى ارتباط دارد؛ مانند خُلق، صفات ایمان، تسلیم، رضا، خشوع و مانند عمل نماز و روزه و قربانى و این دسته به ویژه «عبادات» نامیده میشود و خضوع و بندگى انسان را نسبت به پیشگاه خدایى مسجل میسازد و قسمتى اخلاق و اعمال شایستهاى است که به جامعه ارتباط دارد؛ مانند اخلاق و صفات بشر دوستى، خیرخواهى، عدالت و سخاوت، و مانند وظایف معاشرت و داد و ستد و غیر آنها و این قسم به ویژه «معاملات» نامیده میشود.[1]
چرا باید اسلام را قبول داشته باشیم؟
دین اسلام جامع ترین و کامل ترین دین الهی برای رسیدن به تکامل و سعادت ابدی است که از سوی خدای متعال برای هدایت انسان آمده است. آنچه که باعث می شود ما دین اسلام را بپذیریم، دلایل زیر است:
جامعیت دین اسلام.
هماهنگی تعالیم اسلام با عقل سلیم.
نارسایی ادیان غیر از اسلام.
به سر آمدن تاریخ دیگر ادیان و تحریف آنها در گذر زمان.
اینها برخی از دلایل ما در پذیرش اسلام به عنوان دین برگزیده است.
استاد مطهری (ره) ضمن تأکید بر این نکته، چنین مینویسد: «… دین حق در هر زمانی یکی بیش نیست و بر همه کس لازم است از آن پیروی کند. این اندیشه که میان برخی از مدعیان روشنفکری اخیراً رایج شده است که میگویند: همه ادیان آسمانی از لحاظ اعتبار در همه وقت یکسانند، اندیشه ی نادرستی است. البته صحیح است که میان پیامبران خدا اختلاف و نزاعی وجود ندارد…، ولی این سخن به این معنا نیست که در هر زمانی چندین دین حق وجود دارد و طبعاً انسان میتواند در هر زمانی هر دینی را که میخواهد بپذیرد. برعکس، معنای این سخن این است که انسان باید همه پیامبران را قبول داشته باشد و بداند که پیامبران سابق، مبشّر پیامبران لاحق خصوصاً خاتم و افضلشان بودهاند و پیامبران حق، مصدق پیامبران سابق بودهاند. پس لازمه ایمان به همه پیامبران این است که در هر زمانی تسلیم شریعت همان پیامبری باشیم که دوره اوست. و قهراً لازم است در دوره ختمیة، به آخرین دستورهایی که از جانب خدا به وسیله ی آخرین پیامبر رسیده است، عمل کنیم و این لازمه اسلام؛ یعنی تسلیم شدن به خدا و پذیرفتن رسالت های فرستادگان اوست…. درست است که در دین، اکراه و اجباری نیست: «لا اکراه فی الدین»(2) ] ولی این سخن به این معنا نیست که دین خدا در هر زمانی متعدد است و ما حق داریم هر کدام را که بخواهیم، انتخاب کنیم… در هر زمانی یک دین حق، وجود دارد و بس. هر زمان پیغمبر صاحب شریعتی از طرف خدا آمده مردم موظف بودهاند که از راهنمایی او استفاده کنند و قوانین و احکام خود را چه در عبادات و چه در غیر عبادات از او فرا گیرند تا نوبت به حضرت خاتم الانبیا رسیده است. در این زمان اگر کسی بخواهد به سوی خدا راهی بجوید، باید از دستورات دین او [خاتم الانبیاء(ص)] راهنمایی بجوید «قرآن کریم میفرماید: « و هر کس غیر از اسلام دینی بجوید هرگز از او پذیرفته نشود و او در جهان دیگر از جمله زیانکاران خواهد بود(3)
کمک به پیشرفت علم و دانش
دین با تعلیمات صحیح و استوارش مىتواند عامل مؤثرى براى پیشرفتهاى علمى باشد، (دقت کنید) زیرا از یکسو: اساس دین بر آزادى اراده و اینکه هرکس در گرو عمل خویش است گذارده شده است.[4]
و از سوى دیگر: ایمان مذهبى مىگوید: نظام جهان هستى از علم و دانش بىپایانى سرچشمه گرفته، و بسان کتاب بسیار عظیمى است که با خامهی دانشمندى – با دانشى بىپایان – نگاشته شده است، بنابراین هر صفحه بلکه هر خط و کلمهی این کتاب بزرگ آفرینش محتوى حقیقت برجستهاى است، و در خورد هرگونه مطالعه و دقت.
این طرز جهان بینى کمک غیر قابل انکارى به تفکر و اندیشه مداوم و پى گیر در سازمان آفرینش، و در نتیجه کمک به پیشرفت علوم و دانشهاى انسانى مىکند.
به عکس اگر ما جهان را صرفاً مولود عوامل فاقد عقل و دانش – یعنى عوامل طبیعى – بدانیم و معتقد به مبدأ علم و دانش در جهان هستى نباشیم، چه دلیلى دارد که براى کشف اسرار آن تلاش و کوشش کنیم.
اصولاً جهانى که نتیجهی فعالیت چنان دستگاهى باشد لزومى ندارد که حساب شده یا اسرارآمیز باشد.
ضربهای که این نوع «جهان بینى» به پیشرفت علوم و دانشهاى انسان مىزند ناگفته روشن است، و این همان چیزى است که فیلسوف دانشمند معاصر «آلبرت اینشتاین» در گفتار معروفش دربارهی «علت» توجه متفکران و مکتشفان بزرگ به مذهب مىگوید:
«به سختى مىتوان در میان مغزهاى متفکّر جهان کسى را یافت که داراى یک نوع احساس مذهبى مخصوص به خود نباشد، این مذهب با مذهب یک شخص عادى فرق دارد….
این مذهب به صورت «تحیرى شعفانگیز» از نظام عجیب و دقیق کاینات است که گاهگاه پرده از روى اسرارى بر مىدارد که در مقایسه با آن تمام تلاشها و تفکرات منظم انسانى انعکاسى ضعیف و نا قابل بیش نیست.
این احساس چراغ راه کاوشها و زندگى اوست، و در برابر افتخارات و پیروزىهایى که نصیب وى مىشود او را از بندههاى گران «خودخواهى و تفاخر» بدور مىدارد».[5]
ثبات و امنيت اجتماعى
يكى از ويژگى هاى منحصر به فرد و تحسين برانگيز اديان آسمانى، آرام بخش بودن آنان مى باشد كه از طريق دستورات اخلاقى انجام مى پذيرد. دينى كه دروغ، تهمت، بدبينى، غيبت، اهانت، استخفاف، قهر و هجران، سخن چينى، حسد، كبر و… را نسبت به ديگران ناپسند مى شمارد و براى مال و آبروى ديگران حرمتى مانند حرمت جان آنان قايل است، در حقيقت آرامش درونى را – كه منشأ آرامش اجتماعى است – بر زندگى انسان حاكم مى سازد. حكومت هاى بشرى، در جهت تأمين امنيت جانى و مالى شهروندان خود گام هاى مؤثرى برداشته اند، اما به طور حتم نتوانسته اند امنيت فكرى را براى انسان به ارمغان بياورند؛ زيرا منطقه قلب و فكر، از دسترس اين قوانين و نيروهاى اجرايى و انتظامى بيرون است و تنها عقايد دينى و اصول اخلاقى است كه دراين حوزه راه مى يابد و آن را امن و امان مى سازد.
آيات 11 و 12 سوره حجرات و روايات اسلامى، نشان مى دهد كه آبرو و حيثيت افراد هم چون مال و جان آن ها، بلكه از بعضى جهات مهم تر است. اسلام مى خواهد در جامعه اسلامى، امنيت كامل حكمفرما باشد؛ يعنى نه تنها مردم در عمل به يكديگر هجوم نبرند، بلكه از نظر زبان و از آن بالاتر از نظر انديشه و فكر نيز از يكديگر در امان باشند و اين امنيتى است در بالاترين سطح كه جز در يك جامعه مذهبى و مؤمن امكان پذير نيست.(6)
هيچ عاملى مانند دين نمى تواند امنيت اجتماعى را در همه ابعاد تضمين نمايد، زيرا انسانى كه به خداوند اعتقاد دارد و زندگى دنيوى را پلى براى عبور به سراى ابدى مى داند، هيچ گاه به خود اجازه تجاوز به مال و جان ديگران را نمى دهد.(74)
اميرالمؤمنين – عليه السلام – درباره كاركرد بعثت پيامبر – صلى اللَّه عليه و آله و سلم – مى فرمايد:
«دَفَنَ اللَّهُ بِهِ الضَّغائِنَ و أطفَأَ بِهِ النَّوائِرَ أَلَّفَ بِهِ إخواناً و فَرَّقَ بِهِ أقراناً5)
خداوند به وسيله آن حضرت، كينه هاى ديرينه را نابود ساخت و آتش دشمنى ها را خاموش نمود و ميان برادران ايمانى الفت و دوستى انداخت و ميان خويشان از كافران جدايى افكند.
طباطبائى، سید محمد حسین، شیعه در اسلام، ص 86.
[بقره، 256.
آل عمران، 85.
. «کُلُ نَفْسِ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ؛ هرکس در گرو کار خود مىباشد» سورهی مدثر آیهی ٣٨.
5-. دنیایى که من مىبینم، صفحهی ٦٠.
6–)تفسير نمونه، ج 22، ص 186.
7-الميزان، ج 9، ص 121 – 118.
8-نهج البلاغه، خطبه 95.